حنانه حنانه ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

حنانه عسل مامان و بابا

ماموریت بابایی...

دیروز صبح بابایی یه ماموریت یک روزه رفته بود تهران برای بازدید از نمایشگاه فناوری دیجیتال. دستش درد نکنه فقط هم برای من خرید کرده بود. یه نرم افزار هدهد و یه دونه هم ترانه های خاله ستاره. خیلی قشنگن دیشب که بابایی برام گذاشته بود نگاه کنم کلی ذوق کردم و بالا پایین می پریدم. یه دونه هم ماشین برام خریده که اونم خیلی باحاله از در و دیوار بالا میره. بابایی کنترلش رو مگیره دستشو منو سرکار می زاره منم ذوق می کنم و دنبالش میرم البته اولش یه کم ترسیده بودم. راستی دوتا هم سگ گرفته برای من و کیمیا (نی نی عمه جون) که خیلی ناناز و کوچولو هستن. وقتی راه می رن و پارس می کنن چشماشون مثل چراغ روشن میشه. بابایی جونم خیلی دوستت دارم و با لبای کوچولوم می بوس...
19 مهر 1390

تولد حدیثه ...

جمعه هشتم مهرماه شب دعوت بودیم خونه عزیز و آقاجون برای دختر خاله حدیثه اونجا جشن تولد گرفته بودن. حدیثه هفت ساله شد و امسال میره کلاس اول. همه جمع شده بودیم کیک خوردیم ، کادو دادیم و بعضی رفتارهای منشوری ! انجام دادیم کلا شادی کردیم... حنانه خانم که هم از شلوغی خوشش میاد و هم وقتی حدیثه رو می بینه کلی ذوق می کنه دیگه حسابی بهش خوش گذشته بود و دست میزد و نانای می کرد.  در ضمن عکسای جشن تولد توی دوربین دایی به محض رسیدن عکس ها چندتاشو می زاریم رو وبلاگ 
9 مهر 1390
1